کمدی های معناگرا؛ 3 سریال کمدی که از معنای زندگی و مرگ حرف می زنند
به گزارش کنفرانس هکا، جوایز امی 2021 برگزار گردید و کمدی تد لاسو توانست با قدرت جوایز را درو کند. کمدی که برمبنای موقعیت ساخته شده و درباره یک مربی فوتبال آمریکایی است که به دلایلی او را به انگلستان می آورند تا مربی گری یک تیم باشگاهی فوتبال انگلستان را برعهده بگیرد. رقبای قدری هم داشت از روش کامینسکی بگیرید تا نویسندگان مزدور (Hacks) که البته به لحاظ رویکرد کمدی با تد لاسو تفاوت زیادی داشتند.
از اواسط دهه 90 سریال های کمدی و سیت کام ها جدی تر از قبل گرفته شدند. به خصوص بعد از سریال ساینفیلد و با اقبالی که مردم در سرتاسر دنیا به سریال دوستان (فرندز) نشان دادند، موج ساخت سیت کام ها بالا گرفت و به لحاظ کارگردانی و فیلمنامه در جزییات و کلیات پیشرفت قابل توجهی داشتند.
اصطلاح فیلم های معناگرا ترکیب نه چندان خوشایندی است که زمانی در سینمای ایران باب شده بود و برای فیلم هایی به کار می رفت که به معنویت می پرداختند و عموما آثار ضعیف و شعاری بودند که به ضرب و زور لقب معناگرا می خواستند خودشان را به اسم فیلم به تماشاگران و منتقدان قالب نمایند. اما برای برخی از سریال های کمدی درخشان این سال ها لقبی بهتر از معناگرا پیدا نمی کنم.
درست است که سریال تد لاسو و هر کمدی خوب دیگری در نهایت معنا و مفهومی پشت خودش دارد اما برخی از این کمدی ها در سال های اخیر انگار بیشتر از اینکه باعث شوند بخندیم ما را به فکر فرو می برند و حتی معانی غمناک زندگی را به رخ مان می کشند. انیمیشن درون بیرون (inside out) را به خاطر بیاورید. بلوغ تنها زمانی رخ می دهد که شادی و غم با یکدیگر به تعادل برسند. معنای هر واقعه ای از تشریح هر دوی این احساسات نتیجه گرفته می گردد. این لیست شخصی من از سه سریال کمدی است که موقع دیدنشان حتی اشک هم ریخته ام و با این حال به نظرم کمدی های درجه یکی هستند. کمدی هایی که می توانم معناگرا خطابشان کنم چون به شیوه ای عمیق زندگی و روابط انسانی را تشریح می نمایند.
1. زندگی پس از مرگ (After Life)
- خالق: ریکی جرویس
- بازیگران: ریکی جرویس، دایان مورگان، تام بسدن
- محصول: 2019 و 2020
- شبکه: نتفلیکس
ریکی جرویس جزو استندآپ کمدین های مورد علاقه ام است. اجراهایش در گلدن گلوب را بسیار دوست دارم. آن شوخی مشهور دو سال پیش که به بازیگران و کارگردانان گفت وقتی برای آمازون و اپل و بقیه شرکت هایی کار می کنید که از کشورهای ضعیف تر سوءاستفاده و بهره کشی می نمایند، حق حرف اعتراضی زدن ندارید و خشم خیلی ها را به جان خرید از ته دل خندیدم. استندآپ هایش هم به همین تند و تیزی اجراهایش در گلدن گلوب است. رحم ندارد و با همه چیز شوخی می نماید.
سریال زندگی پس از مرگ کمدی سیاه انگلیسی داستان مردی به نام تونی است که خود جرویس نقشش را بازی می نماید. مردی که در یک روزنامه محلی کار می نماید و همسرش را بر اثر بیماری از دست داده است. رفتن همسرش او را که همواره آتئیست تلخ اندیشی بوده از همواره تلخ تر نموده. حتی می خواسته خودش را بکشد اما به خاطر سگشان که گرسنه بوده از فکر خودکشی می گذرد اما انگار قسم خورده که بقیه روزهای زندگی، نه خودش خوش بگذراند و نه اجازه بدهد آب خوش از گلوی اطرافیانش پایین برود.
سریال به همان تند و تیزی شوخی های همیشگی جرویس است اما این بار فلاش بک ها به رابطه تونی و همسرش آن قدر احساساتی است که حتی تندی شوخی های جرویس هم نمی تواند از تلخی شان کم کند. راستش سریال جوری جلو می رود که همان ایده زندگی چندان ارزشی ندارد ولی باز هم باارزش ترین چیزی است که انسان در اختیار دارد پیروز می گردد. منتها در بیشتر مواقع آن قدر زندگی نه فقط تونی که آدم هایی که از آن ها گزارش تهیه می نماید به عمد سطحی و مضحک است که در بدبینی تونی با او شریک می شوید. رابطه رفیقانه تونی با زن بدکاره یکی از نکات به شدت انسانی سریال است. شاید شوخی های پس از مرگ به خنده داری بقیه کارهای جرویس نباشد اما قطعا به لحاظ نگاه انسانی و درک موقعیت فقدان و تاثیرش روی بازماندگان یکی از کمدی های خوب سال های اخیر است.
2. روش کامینسکی (The Kominsky Method)
- خالق: چاک لوری
- بازیگران: مایکل داگلاس، آلن آرکین
- محصول: 2018 و 2019 و 2021
- شبکه: نتفلیکس
از دهه 60 و 70 الگوی دو رفیق مرد در سینما و تلویزیون جواب داده است. یکی از برترین مواردش فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید جورج روی هیل است. یک نکته جالب اینکه در بیشتر دوئت های مردانه حسی از شوخ طبعی هم وجود دارد. سریال روش کامینسکی بیشتر از آنکه درباره بازیگر سابقی باشد که حالا بازیگری تدریس می نماید یا فراز و فرودهای افزایش سن، درباره رابطه دو رفیق به نام های سندی و نورمن است. به همین علت فصل سوم سریال که فقط روی کاراکتر سندی پایدار است نتوانست موفقیت دو فصل قبلی را تکرار کند. فصل اول نقطه اوج سریال و برترین فصلش است. شوخی ها در اوج و موقعیت های احساسی هم درجه یک هستند. سندی هنرپیشه سابق که حالا کلاس بازیگری دارد زنان زیادی در زندگی اش داشته و زندگی خانوادگی موفقی ندارد. او در کلاس بازیگری اش با زنی آشنا می گردد که این بار به لحاظ سنی به او نزدیکتر است. از آن طرف نورمن مدیر برنامه های او و دوست صمیمی اش است که همسرش را به تازگی از دست داده. سندی می خواهد کنار نورمن باشد اما به لحاظ احساسی چندان هم تسلی دادن بلد نیست و از آن طرف نورمن هم آدم سرسختی است.
اینجا مرگ به مقدار سریال پس از مرگ تلخ تصویر نمی گردد و نورمن هرچند مثل تونی بعد از مرگ همسرش تبدیل به آدم گوشت تلخی شده که معاشرت با او کار آسانی نیست اما مثل تونی هم قصد ندارد خودش را شکنجه کند. در حقیقت نورمن دنبال تسلایی برای ادامه زندگی است. با این حال او ذاتا نسبت به زندگی بدبین است اما به شدت هنرمندانه و با شوخ طبعی سیاهش دیدگاهش را نشان می دهد. به علاوه رابطه دو نفره او با سندی و بخشی از سریال که مربوط به زندگی سندی و حضور او در کلاس هایش و رابطه او با شاگردانش است بخش تلخ سریال را تلطیف می نماید. این تلخی فقط مربوط به مرگ نیست. گذر عمر و پیری و در نتیجه آن بیماری و ناتوانی در مواردی چیزی است که کاراکترهای اصلی ما را حتی بیشتر از مرگ تحت تاثیر قرار می دهد. سریال روش کامینسکی به شدت احساساتی و شیرین است بدون اینکه به دام سانتی مانتالیسم بغلتد.
پیرها بی حوصله می شوند و قهرمانان سریال روش کامینسکی هم مستنثا نیستند. آن ها تند و بد اخلاق اند و دل خوشی از هم بالا رفتن سن شان ندارند. در روش کامینسکی زندگی واقعی جریان دارد و به همین علت خیلی اوقات سخت یا حتی اشک انگیز می گردد. چیزی که باعث می گردد سریال شیرین گردد این است که کاراکتر های آن سخت جان هستند و در وجودشان از شوخ طبعی بهره مند هستند که در اوقات سخت به کمکشان می آید و البته رفیقی که همواره کنارشان است.
3. نویسندگان مزدور (Hacks)
- خالقان: لوسیا آنیلو، پل دبلیو.داونز، جن استاتسکی
- بازیگران: جین اسمارت، هانا اینبایندر
- محصول: 2021
- شبکه: HBO Max
هر سه کمدی که در این مطلب به آن ها اشاره کردیم بر موضوع کاراکترها بنا شده اند و شخصیت های عمیق و چند وجهی و مجذوب کننده و دوست داشتنی خلق نموده اند. نویسندگان مزدور یک الگوی قدیمی دارد. زن مسنی که به ناچار مجبور به همراهی زن جوانتری می گردد و هیچ کدام از این کنار هم بودن رضایت ندارند اما در نهایت چیزهای زیادی به یکدیگر می دهند که مسیری برای بهتر شدن فردی شان و شکل گرفتن دوستی میانشان است.
اینجا جین اسمارت نقش اصلی را دارد. دبورا یک استندآپ کمدین مشهور است که هر شب در برترین سالن وگاس برنامه دارد اما به او خبر می دهند که می خواهند دو شب از اجراهایش را کم نمایند مگر اینکه تن به آوردن نویسنده ای نو بدهد که شوخی های نوی برایش بنویسد. از آن طرف اوا نویسنده فیلمنامه های کمدی در لس آنجلس است و نمی تواند فکر حضور مداوم در شهری کوچک مثل لاس وگاس را داشته باشد. به علاوه او برای کار استندآپ کمدی چندان ارزش و اعتباری قائل نیست ولی زندگی شغلی اش مضمحل شده و باید شغل نویسندگی برای دبورا را قبول کند.
اینجا خبری از مرگ نیست. چیزی که هکس را تبدیل به یک کمدی احساس برانگیز می نماید شنمایندگی هایی است که در روان دو کاراکتر زن اصلی قصه وجود دارد. دبورا برخلاف چیزی که نشان می دهد به شدت احساساتی است. عاشق دخترش است و کارش و نمی تواند با این دوران نو کمدی کنار بیاید. اوا هم در آرزوی کسی است که دوستش داشته باشد و از او حمایت کند. جلوی دوستانش کم آورده و حس می نماید در زندگی شکست خورده. هیچ چیزی بیشتر از نمایش نقصان های بشری در قالب طنز نمی تواند تاثیرگذار باشد.
کمدی های این سال ها مثل این سه اثر دوست داشتنی دائم شما را نمی خندانند. موقع تماشایشان قهقهه نمی زنید اما در نهایت حالتان را خوب می نمایند. این کمدی ها نشان می دهند زندگی علی رغم کوتاه بودنش و حتی رنج ها و دردهایی که دارد از جمله فقدان عزیزان باز هم موهبت است و چیزی که زندگی را ارزشمند می نماید رابطه های انسانی است.
منبع: دیجیکالا مگ