فیلم های سوال برانگیز که ذهنتان را قلقلک می دهد

به گزارش کنفرانس هکا، وقتی در یک فیلم سوال هایی مطرح می گردد که تماشاگر را وادار می نماید آن سوال ها را از خودشان بپرسند، متوجه می شویم که درگیر یک تجربه سینمایی پیروز شده ایم. فیلم های سوال برانگیز که ما را به قلاب می اندازند باعث می شوند که ما بخواهیم انتخاب ها و احساساتی را که کاراکترها درگیرشان هستند احساس کنیم. این فیلم ها وقتی حقیقتا استثنایی می شوند که بازتابی از انتخاب های محتمل ما، تصمیم گیری ها و سوالاتی هستند که باید با آن ها روبه رو شویم. این فهرست ده فیلمی است که سوالات غیرممکنی برای تماشاگر مطرح می نمایند.

فیلم های سوال برانگیز که ذهنتان را قلقلک می دهد

انتخاب هابسون

  • عنوان اصلی: Hobsons Choice
  • کارگردان: دیوید لین
  • بازیگران: چارلز لاتون، جان میلز
  • محصول 1954

دیوید لین در یکی از معدود فیلم های کمدی که ساخته، جوری کارگردانی نموده که نه تنها خروجی اش یک فیلم بزرگ با بازی های فوق العاده شده که سوالاتی هم طرح می نماید از قبیل این که: آیا می توانم اهداف و کارهای زندگی ام را به پای آرزوهای دخترم فدا کنم؟ فیلم به راه و روشی منحصر به فرد با لحنی کمدی در تمام طول مدتش جواب این سوال را کشف می نماید. کمدی که خیلی خوب و محکم ساخته شده است.

در حالی که دیوید لین به عنوان یک فیلمساز استودیویی در اوج بود، با ساخت این فیلم دست به خاطر زد. فیلمی که به نسبت کارهای حماسی و بزرگ او خیلی کمتر تحسین شد اما با این وجود از شخصیت های خیلی انگلیسی او فاصله نگرفته بود. علیرغم این که در فیلم سه دختر حضور دارند تمرکز آن روی ازدواج برندا دی بنزی با یک کفاش کم روست که به عقیده پدر توانا و مقتدرش با بازی چارلز لاتون که صاحب یک کفش فروشی است ازدواجی نادرست و غلط است.

همه بازی های بازیگران درخشان و چشمگیر است اما نکته اصلی فیلم به انتخاب لاتون برمی گردد که باید رویاهایی را که برای مغازه ش داشته و سبک زندگی فعلی اش را رها کند تا بتواند ترتیب ازدواج دخترش را بدهد. البته که پدرها همواره بهترین ها را برای بچه هایشان می خواهند و موقعیت های این چنینی می تواند مسائل بزرگی ایجاد کند. فقط کافی است به فیلم های کارنامه یاسوجیرو اوزو نگاه کنید.

لین یک نمایشنامه شبه کمدی را با کاراکترهای گسترش یافته جلو می برد. همه فیلم نمایش احساسات پدر است که کوشش می نماید، خرابکاری می نماید و برای نابودی یا نجات خانواده اش خشمگین می گردد. یک نفر می تواند از خودش بپرسد می توانم زندگی حال حاضرم را برای بهتر شدن زندگی بچه هایم فدا کنم؟

جنگ تمام شده است

  • عنوان اصلی: The War is Over
  • کارگردان: آلن رنه
  • بازیگران: ایو مونتان، اینگرید تولین
  • محصول 1966

بعد از ساخت چند فیلم پیروز که باعث شد آلن رنه نامی شناخته شده برای عشاق سینما گردد و تجربیات او را از قبیل نماهای کوتاه با کات های سریع و سوال های تفکر برانگیز و مقاصد تعیین برای مخاطب تعریف کرد، او سراغ موضوع جنگ الجزیره رفت و روی آن تمرکز کرد. سوژه ای بحث برانگیز که در کمال تاسف زیر سایه فیلم پونته کوروو یعنی نبرد الجزیره نهاده شد که به سوژه ای مشابه می پرداخت. ایو مونتان باید تصمیم بگیرد که بین راه های قدیمش و عشق جدیدش یا سبک زندگی اصلاح شده یکی را انتخاب کند.

در طول راستا فیلم، مونتان از اسپانیای کمونیست به پاریس برمی گردد. در پاریس با مرد جوانی ملاقات می نماید که روش های قدیمی انقلابی او را بسیار دوست دارد و آن ها را به شیوه افراطی تری استفاده می نماید. هر چه فیلم جلوتر می رود، رنه به سرعت کات هایی می زند که در جریان اخبار کاراکتر مونتان قرار بگیریم. پرسش نهایی فیلم این است که در نهایت او چه تصمیمی خواهد گرفت.

بدون توجه به بیانیه انقلابی فیلم، تقریبا هر کسی که تجربیاتی در زندگی داشته باشد که باعث تغییرش شده، ممکن است از خودش بپرسد که اگر به عقب برگردد همان تجربیات را تکرار می نماید یا نه. این که آیا آن تجربه ها در نهایت خوب بوده اند یا بد. در نتیجه ما دائما با بحرانی وجودی ایو مونتان در فیلم دست به گریبانیم.

از آن جایی که فیلم در زمان پخش اش درست دیده نشد، مهم است که فیلم را فقط در بستر دوران سیاسی گذشته اش نبینیم بلکه در آن خواسته یک مرد را برای انتخابی در آینده ببینیم که با توجه به گذشته اش می خواهد دست به این انتخاب بزند.

وضعیت برطرف خطر

  • عنوان اصلی: Fail Safe
  • کارگردان: سیدنی لومت
  • بازیگران: هنری فاندا، والتر ماتئو
  • محصول 1964

فیلم احتمال نابودی در جنگ هسته ای میان ایالات متحده آمریکا و روسیه را در اوج جنگ سرد یعنی سال 1964 به تصویر می کشد. این تصمیمی است که هنری فاندا در نقش رییس جمهور آمریکا قرار است بگیرد.

از آن جایی که فیلمنامه سرکش فیلم تصمیم به انتها دنیا داشت، فاندا با پرسش غیرمحتمل تری دست و پنجه نرم می نماید. نابودی تهدیدنماینده ای که اجتناب ناپذیر است. در یک مکالمه ضروری و محبت آمیز با اتحادیه جماهیر شوروی، کاراکتر فاندا باید یکی از شهرهای آمریکا را قربانی کند تا جواب نابودی یکی از شهرهای شوروی را بدهد.

در نتیجه فاندا باید نیویورک را به کیفرخواست شوروی بمباران کند. شهری که همسرش در آن اقامت دارد. تا به عوض آن برای دنیا صلح به ارمغان بیاید. لومت مونتاژ ده نما از خیابان های نیویورک، شهر خودش را نشان می دهد و می پرسد: آیا حاضرید شهر خودتان و شهر همسرتان را بمباران کنید تا مردمی را که سوگند یاد نموده اید از آن ها دفاع کنید نجات بدهید؟

سوال سختی است. مقیاسش مهم نیست. لومت این حقیقت را در فیلم خودش به چالش می کشد توسط نقشی که به درخشانی توسط هنری فاندا ایفا شده است. در نهایت چه تصمیم شخصی بگیریم و چه حرفه ای باید بار تصمیمی را که گرفته ایم تا آخر عمر به دوش بکشیم. مهم نیست چه قدر سوالی که از ما پرسیده شده محتمل باشد.

ایثار

  • عنوان اصلی: The Sacrifice
  • کارگردان: آندری تارکوفسکی
  • بازیگران: ارلاند جوزفسون، سوزان فلیت وود
  • محصول 1986

آندری تارکوفسکی در آخرین فیلمش در حالی که در بستر مرگ بود (و خودش هم این را می دانست) آغاز کرد به بازتاب دادن زندگی اش در روسیه، تبعید خودخواسته و کارهای هنری اش. در نتیجه در این فیلم که آواز قوی تارکوفسکی بود (آواز قو استعاره ای حاکی از آخرین اثر هنری هنرمند است) او سوالات بسیار مهمی مطرح می نماید از جمله این که: آیا حاضرید خودتان و خانواده تان را برای جلوگیری از یک هولوکاست هسته ای نابود کنید؟

فیلم در برداشت های بلند نشان می دهد که مردی از خدا درخواست می نماید که در ازای قربانی شدن او و خانواده اش از هولوکاست اتمی جلوگیری کند و به خصوص نوه اش را نجات بدهد. از صحنه افتتاحیه فیلم می بینیم که او رابطه روشن و صادقانه ای با پسر جوان دارد و جنبه های مختلف دنیا را برای او تشریح می نماید. علیرغم این واقعیت که خودش خیلی چیزها را نمی داند.

در حالی که فیلم به انتها و نتیجه گیری اش نزدیک می گردد، چیزی که ممکن است یک خیال، وهم، کابوس یا واقعیت محض باشد، می بینیم که مرد چه طور همه کوشش اش را می نماید تا از جنگ دنیای سوم جلوگیری کند. آیا رییس خانواده این کار را می نماید که بقیه را نجات بدهد؟ آیا از کتاب های آسمانی می آموزیم که برای نجات دیگران باید قربانی بدهیم؟ و از جنبه سینمایی وقتی تارکوفسکی به انتها نزدیک می شد به چه چیزی فکر می کرد؟ آیا پسرش و خانواده اش در روسیه بودند در حالی که او در سوئد تبعید بود؟ آیا او همه چیز را فدای هنرش کرد؟ نتیجه گیری درباره همه این ها برعهده ما گذاشته شده است.

ماتریکس

  • عنوان اصلی: The Matrix
  • کارگردان: واچوفسکی ها
  • بازیگران: کیانو ریوز
  • محصول 1999

قرص قرمز یا قرص آبی؟ این جمله ای است که وقتی دربار ه این فیلم پیشگامانه ای که اواخر قرن بیستم ساخته شد، بحث می کنیم بیشتر از هر جمله دیگری تکرار می گردد. تقریبا هر چیزی که در این فیلم حضور دارد یک پرسش مطرح می نماید. آیا ترجیح می دهید در خلا یک واقعیت ساخته شده که ناخودآگاهتان به شما می گوید زندگی کنید یا به جایش دنیای را ببینید که واقعا وجود دارد بدون این که اهمیت بدهید چه قدر سخت یا سخت است؟

فیلم در سطوح زیادی مبتکرانه است. از سکانس های اکشن اش بگیرید تا جلوه های ویژه با گرافیک کامپیوتری اما نکته واقعا برجسته فیلم در دوران فعلی سوال هایی است که خیلی هم پایه ای هستند و در فیلم مطرح می شوند.

به طرز ترسناکی هنوز این سوال در گوش همه زنگ می زند که در حال حاضر زندگی شان چه شکلی است و در واقعیت چه طور باید باشد؟ آیا ما واقعا زندگی خودمان را زندگی می کنیم؟ فیلم بی شمار مقلد پیدا کرد که بعد از آن فیلم های علمی-تخیلی و اکشن تفکر برانگیز ساختند اما واچوفسکی ها علاوه بر ساخت یک فیلم سرگرم نماینده پیشگامانه سوالاتی برای تماشاگر مطرح کردند که جواب دادن به آن ها آسان نبود.

این فیلم به رغم دنباله هایی که بر آن ساخته شد هنوز به دلیل همین پرسش هایی که خالقان در دلش مطرح کردند، امتیاز بیشتری می گیرد. اما این خالقان چه کسانی هستند؟ ما خالقان فیلم را می شناسیم اما در خصوص زندگی مان چه؟ وقتی واقعا از خواب بلند شویم چه چیزی واقعی است؟

انتخاب سوفی

  • عنوان اصلی: Sophies Choice
  • کارگردان: آلن جی. پاکولا
  • بازیگران: مریل استریپ
  • محصول 1982

از همان عنوان فیلم می فهمیم که مریل استریپ قرار است یک انتخاب سخت در نقطه ای در طول فیلم داشته باشد. قصه فیلم در دهه پنجاه در بروکلین می گذرد اما در همه فیلم شاهد فلاش بک هایی به جنگ دنیای دوم در اروپا هستیم. ما می توانیم خرابی و نابودی مهلکی را در اطراف استریپ، کوین کلاین و پیتر مک نیکول، سه شخصیت اصلی فیلم احساس کنیم.

وقتی بالاخره آن لحظه سرنوشت ساز در فیلم می رسد ما هم درست مثل سوفی مبهوت و شوکه می شویم. آیا انتخاب می کنید که بین پسر و دخترتان یکی زنده بماند و دیگری به سمت مرگ برود؟ برای هر کسی سوال وحشتناکی است که جوابی ندارد. به خصوص اگر یک مادر قرار باشد این تصمیم را بگیرد. چه طور می توانید چنین انتخابی بکنید؟ ترسناک است که چه طور پاکولا این سوال را پیش از آن که حتی سوفی انتخابش را بکند در ذهن والدین مطرح می نماید.

خبرچین

  • عنوان اصلی: The Insider
  • کارگردان: مایکل مان
  • بازیگران: راسل کرو، آل پاچینو
  • محصول 1999

فیلم مایکل مان درون سوژه ای شیرجه می زند که تعداد کمی از آدم ها جرات می نمایند خلاف جهتش شنا نمایند. فیلم که از اتفاقات واقعی الهام گرفته است نشان می دهد که چه طور راسل کرو که قبل تر در صنعت تنباکو بوده و حالا نقشی شبیه خبرچین دارد، کوشش می نماید تا صنعت تنباکو را در ایالات متحده آمریکا با یاری تهیه نماینده اخبار یعنی آل پاچینو زمین بزند.

سوژه پرونده مورد اشاره در فیلم تقریبا جدید بود و فیلم سوالی را مطرح می نماید که حتی امروز هم می گردد آن را پرسید: آیا ممکن است کوشش کنید یک صنعت بزرگ در دنیا را زمین بزنید تا مردم را از اسرار سیاه آن باخبر کنید؟

البته گفتنش آسان تر از انجام دادنش است که هر کسی که وجدان داشته باشد کاری را انجام می دهد که برای سلامت جامعه بهتر باشد. اما مردان کرو وقتی کشف می نمایند که او قرار است چه کاری انجام بدهد زندگی اش را تهدید می نمایند. او باید تصمیم بگیرد که آیا واقعا ارزش دارد که زندگی اش را به خطر بیاندازد؟ چون در نهایت این صنعت فرو نمی پاشد و قرار هم نیست که میلیون ها نفر سیگار کشیدن را ترک نمایند.

از نقطه نظر آل پاچینو هم سوالاتی مطرح می گردد. اگر شما بودید اجازه می دادید که این داستان منتشر گردد و احتمالا همه کارنامه کاری، برنامه و اعتبارتان را نابود کند؟ البته که ریسک است اما روزنامه نگاران بزرگ برای همین هستند. این دو مرد که از روی زندگی واقعی برداشت شده اند، با هم متحد می شوند تا حقیقت را به جامعه آمریکایی و سپس دنیا نشان دهند. اما آیا آن ها واقعا گوش خواهند داد یا دوست دارند که از واقعیت خبردار شوند؟ یک نفر ممکن است به فکر بیفتد که در طولانی مدت واقعا این کار ارزش اش را دارد؟

درخشش ابدی یک ذهن بی آلایش

  • عنوان اصلی: Eternal Sunshine of the Spotless Mind
  • کارگردان: میشل گوندری
  • بازیگران: کیت وینسلت، جیم کری
  • محصول 2004

وقتی نوبت به عشق می رسد، تقریبا همه چیز خارج از محدوده تعقل ما می تواند اتفاق بیفتد. چارلی کافمن یک فیلمنامه عاشقانه-تخیلی نوشت که به میشل گوندری اجازه داد تا ناخودآگاه و خودآگاه ذهن ما را در رابطه با عشق های گذشته مان کشف کند.

کلمنتاین با بازی کیت وینسلت به آرامی از ذهن جوئل با بازی جیم کری پاک می گردد. فیلم در لحظات مختلف عاشقانه، بامزه و غمگین است و هر چیزی که در رابطه اتفاق می افتد این جا می تواند حاضر باشد. اما در قلبش این پیش پاافتادگی حقیقی روزمره است که واقعا نشان می دهد دو نفر برای یکدیگر اهمیت قائل هستند.

در نتیجه اگر شما از یک شکست عاطفی وحشتناک رنج می برید آیا ارزش اش را دارد که آن را کامل از ذهنتان پاک کنید؟ دو کاراکتر فیلمنامه کافمن در یک دایره کامل امید، درد، لذت، ناامیدی رابطه را حس می نمایند.

فیلم گذشته و حال و آینده را نشان می دهد. همین به مخاطب اجازه می دهد که به صورت فعال در فیلم مشارکت داشته باشد و بازتاب گذشته و احتمالا حال رابطه خودش را در فیلم ببیند.

در نهایت واقعا می ارزد تجربیات زندگی خودتان را نابود کنید تا از یک درد موقت فرار کنید؟ کل آن رابطه را پاک کنید؟

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 14 آذر 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: hecaconf.ir شناسه مطلب: 6729

به "فیلم های سوال برانگیز که ذهنتان را قلقلک می دهد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "فیلم های سوال برانگیز که ذهنتان را قلقلک می دهد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید