نقد فیلم روزهای نارنجی؛ چطور با ستاره ها فیلم بی خاصیت بسازید
به گزارش کنفرانس هکا، از مستندسازی که توانسته بود با فیلم مستندش یعنی راننده و روباه مخاطبان را به سینما بکشاند ساخت یک فیلم داستانی تا این حد دافعه برانگیز و بی خاصیت و خنثی بعید بود. تماشای فیلم روزهای نارنجی آرش لاهوتی یکی از سخت ترین کارهای جشنواره سال جاری بود. فیلمی که انگار تمام کوشش اش را می کرد که چنان سرد پیش برود که تماشاگر را خسته و دلزده کند.

فیلم قرار است در مایه های مثلا ناهید آیدا پناهنده داستان زن رنج دیده ای باشد که در جامعه مردسالار می خواهد روی پای خودش بایستد. البته که فیلم ناهید در اجرا و بازی اثر درست و قبل توجهی بود اما مشکل روزهای نارنجی همان مسئله ای است که با فیلم ناهید هم داشتم. قهرمان این فیلم ها آنقدر پررو و عصبی کننده هستند که به هیچ وجه نمی توانید پشت آنها بایستید و از آنها حمایت کنید. حتی نمی توانید به حال شان دل بسوزانید.
آبان زنی است که از همان سکانس اول به وضوح همسرش را نادیده می گیرد. قرار است از آن زن هایی باشد که در کار با کسی شوخی ندارند و تواناست. اما تقریبا دست به هر کاری که می زند خرابکاری به بار می آورد. بعد برای اینکه همچنان توانا و مظلوم جلوه کند دائم مردان اطرافش تخریب می شوند.
کاش حداقل وقتی نام فیلم روزهای نارنجی بود و لوکیشن اش شمال کمی بیشتر شاهد قاب های دلنشین از درخت های پرتقال بودیم. اصلا از فرشاد محمدی چنین فیلمبرداری تختی بعید بود. اینکه ستاره ای مثل هدیه تهرانی را در اختیار داشته باشی و از سردی بازی و لحن او در جهت دافعه برانگیز شدن استفاده کنی، واقعا عجیب است.
بعد تقریبا همه فیلم نماهای بی ربط داریم از آبان که می رود بخوابد. آبان که از در خانه بیرون می آید. آبان که خودش پنچری وانتش را می گیرد لابد چون در جامعه مردسالار تنهاست و باید روی پای خودش بایستد و می تواند که پیش پای خودش بایستد.
علی مصفا که بازی اش در فیلم بد است. انگار از وسط کافه یکی از فیلم های روشنفکرانه آمده و تنها توجیهش این است که او بچه تهران است.
از آن فیلم هایی است که آنقدر بی جهت و بی خاصیت است که نمی گردد درباره اش بیشتر از این حرف زد که چرا فیلم بدی است. اصلا موجبیت ساخت چنین فیلمی تعیین نیست به خصوص که آخرش هم نقض غرض می نماید. یعنی درواقع اگر شوهر زن به دادش نرسیده بود همه کوشش هایش به باد می رفت.
ابهام هم زیاد دارد. مثلا دست آخر نمی فهمیم که مرد واقعا دست از پا خطا نموده یا این بدبینی زن است. اگر واقعا مرد خیانت نموده چطور بعد به سادگی به یاری زن می آید و انگار به تفاهم می رسند؟
فیلم تقریبا هیچ نقطه عطفی ندارد. در آن سکانسی که زن شب سر باغ می رود انتظار یک حرکت قهرمانانه را از او داریم اما مثل بقیه نماهای تلف شده اینجا هم شاهد انفعال او هستیم.
روزهای نارنجی فیلمی است که واقعا به سختی می گردد تا آخرش را دید چون برای جلب مخاطبش نه حرکت فرمی انجام می دهد و نه محتوایی.
یادداشت فیلم روزهای نارنجی نظر نویسنده است و لزوما دیدگاه خبرنگاران مگ نیست.
منبع: دیجیکالا مگ